گور ب گور

دریافتم، زندگی معجزه حیات است. زندگی با کلمه‌های من ساخته می‌شود و هر کلمه‌ای رد پای معجزه است. پس می‌توانم زیبایی را با کلماتم بیافرینم. هرگاه کسی خشم داشت بدانم به نوازش و کلام مهرآمیزی نیازمند است. هرگاه کسی نومید بود به کلماتی که سپاس او را ابراز کنند محتاج است. هرگاه کسی حسد می‌ورزید نیاز دارد دیده شود. اگر کسی شاکی و گله مند بود نیاز دارد شنیده شود.اگر کسی تلخ بود نیاز دارد مهربانی دریافت کند. و اگر کسی ستم می‌کند نیاز داشته دوست داشته شود. اگر کسی بخل ورزد باید که بخشیده شود. و همه‌ی این سایه‌ها در روح و روان ما نیاز دارند که عشق بر آن‌ها چون باران ببارد، ببارد و ببارد. در این روزگار من اموخته ام که سکوت یک دوست میتواند معجزه میکند وهمیشه بودن در فریاد نیست!!!!!!!!!!! آموخته ام که هیچگاه گلی را پرپر نکنم آموخته ام هیچگاه کودکی رارنجور نکنم آموخته ام که هیچ گاه شکوه از تنهایی روزگار نکنم آموخته ام که هرشب گلهای بالشم را با اشکهایم آبیاری دهم ولی اشک کودکی را در گونه اش جاری نکنم آموخته ام صبوری را ، شکوری را ، انتظار را ودوست داشتن همه خوبان را

سایت پرسین

سلام به همه دوستای گل

وبسایتم عوض شد دیگه h2m وبسایت من نیست و واگذار شده اما وبسایت h3n.ir وبسایت جدیدمه و دیگه عوض نمیشه.

خوشحال میشم بهم سربزنید یاروی عکس کلیک کنید خودکار منتقل میشین به سایت

عاشقه همیشگیتون حسین مقدسی

WWW.H3N.IR WWW.H2N.IR  WWW.H3N.IR

نوشته شده در شنبه 17 بهمن 1398برچسب:پرسین,حسین,مقدسی,خدمات,کامپیوتر,عاشقانه,فازسنگین,عشقی,ساعت 17:34 توسط حسین مقدسی| |

 

یخودی به خودت زحمت نده!

این بذرهای تنفر که در دلم می کاری

هرگز جوانه نخواهد زد…

با تو از عشق میگفتم

از پشیمانی

و از اینکه فرصتی دوباره هست یا نه ؟!…

در جواب صدایی بی وقفه می گفت:

“دستگاه مشترک مورد نظر خاموش می باشد!!!”

با تو زیر بارانم ، چتر برای چه ؟ خیال که خیس نمی شود !

 

واسه نظم وبلاگ برو ادامه مطلب


ادامه مطلب
نوشته شده در شنبه 2 آذر 1392برچسب:,ساعت 14:48 توسط حسین مقدسی| |

چقدر سخته تو چشم هاي کسي که تمام عشقت رو ازت دزديد و به جاش يه زخم هميشگي رو قلبت هديه داد زل بزني و به جايي که لبريز از کينه و نفرت بشي حس کني که هنوزم دوسش داري... چقدر سخته دلت بخواد سرت رو باز به ديواري تکيه بدي که يه بار زير آوار غرورش همه وجودت له شده... چقدر سخته تو خيالت ساعت ها باهاش حرف بزني اما وقتي ديديش هيچي جز سلام نتوني بگي... چقدر سخته وقتي پشتت بهشه دونه هاي اشک گونه هاتو خيس کنه اما مجبور باشي بخندي تا نفهمه که هنوزم دوسش داري... چقدر سخته

 

 

 

ادامه مطلب


ادامه مطلب
نوشته شده در شنبه 2 آذر 1392برچسب:اس,ام,اس,شکست,عشقی,ساعت 14:30 توسط حسین مقدسی| |

اگرچه دوری ز اینجا ، تو یعنی اوج زیبایی ، کنارم هستی و هر شب به خوابم باز می آیی ، اگر هرگز نمی خوابند دو چشم سرخ و نمناکم ، اگر در فکر چشمانت شکسته قلب نمناکم ، ولی یادم نخواهد رفت ، که یاد تو هنوز اینجاست ، میان سایه روشن ها ، دل شیدایی من تنهاست ، نباید زود می رفتی و تنها کوچ می کردی .



ادامه مطلب
نوشته شده در سه شنبه 15 اسفند 1391برچسب:دوری و دلتنگیدوری و دلتنگیدوری و دلتنگیدوری و دلتنگیدوری و دلتنگی دوری و دلتنگی ,ساعت 1:3 توسط حسین مقدسی| |

گاهی وقت ها آنقدر از زندگی خسته می شوم که دلم می خواهد قبل از خواب،

ساعت را روی “ هیچوقت ” کوک کنم . . .

 

 

اگر گریــه نمیکنـــم فکــر نکن از سنگـــــم !
مــن مـــــرد هستم ...
تنهـاییــ قـدم زدن و سیگار کشیدنم از گریـه کردنـ دردنـاکــــ تـــر استـ.

 

 

خدایا فکر کنم سرنوشت منو وسط میدون شهر نوشتی ؛

بس که هرکی به من رسید منو دور زد …

 

 

تمام تنم میلرزد...
از زخمهایی که خورده ام..!!
من از دست رفته ام...شکسـ ــ ـ ـته ام
می فهمی؟؟
به انتهای بودنم رسیده ام
اما...!
اشــــــک نمیریزم
پنهان شده ام پشت
لبخـــندی که درد میــــکند

 

 

از من فاصله بگیر...
هر بار که به من نزدیک میشوی...
باور میکنم هنوز میتوان زندگی را دوست داشت
از من فاصله بگیر...
خسته ام از امید های کوتاه...
از زندگی در خیال...

 

 

 

نوشته شده در یک شنبه 22 بهمن 1391برچسب:,ساعت 21:7 توسط حسین مقدسی| |

راحت بگم : بر باد داد چون دود سیگار ، دودمانم را …

در کافه
کنج دیوار
رو به روی هم
خوب شد قهوه مان را نخوردیم !
حرفهایمان به اندازه کافی تلخ بود …

امــروز
دلــم تنگ دیــروزی است
که میگفتــی :
"فردایــت را می ســـازم ..."

خسته ام مثل درخت سروی که سال ها در برابر طوفان ایستاد

و روزی که به نسیمی دل داد ، شکست

دلم کمى هوا میخواهد اما در سرنگ !
از زندگى خسته ام

گاهی دلم برای خودم تنگ میشود
گاهی دلم برای باورهای گذشته ام تنگ میشود
گاهی دلم برای پاکی های کودکانه ی قلبم میگیرد
گاهی آرزو میکنم ای کاش دلی نبود تا تنگ شود
تا خسته شود
تا بشکند …

نوشته شده در یک شنبه 22 بهمن 1391برچسب:,ساعت 20:58 توسط حسین مقدسی| |

برف پاک کن بیهوده جان می کَند …
باران این سوی شیشه است !

نوشته شده در یک شنبه 22 بهمن 1391برچسب:,ساعت 20:52 توسط حسین مقدسی| |

دخترک رفت ولی زیر لب این را میگفت :
” او یقینا پی معشوق خودش می آید “
پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود :
” مطمئنا که پشیمان شده برمیگردد “
عشق قربانی مظلوم ” غرور ” است هنوز . . .

 

نوشته شده در یک شنبه 22 بهمن 1391برچسب:,ساعت 20:48 توسط حسین مقدسی| |

اینقدر خودت رو نگیر ... !

اینقدر با تکبر و غرور با آدم حرف نزن ... !

وقتی کسی به تو ابراز علاقه کرد ...

فکر نکن که فوق العاده ای !!!

شاید اون کم توقعه ...

 

برای بودنِ با تو غرورم پایمال شد

تو هم اندکی احساس بگذار

مساوی که نمی شویم

حداقل به من نزدیک شو

یه وقتایی دلت میخواد


یکی از پشت سر چشماتو بگیره و ازت بپرسه :


اگه گفتی من کی ام ؟


تو هم دستاشو بگیری و بگی:


هر کی هستی فقط بمون...

 

 

دیگر از این شهر...


میخواهم سفر کنم...


چمدانم را بسته ام...


اگر خدا بخواهد امروز میروم...


نشسته ام منتظر قطار...


اما نه در ایستگاه...


روی ریل قطار ...

 

 

 

 

دختر : چرا ناراحتی گلم؟
پسر : هیچی‌ ،همینطوری
دختر عشقشو بغل می‌کنه و میگه ،ببخشید ...
پسر: چرا ؟ تو که کاری نکردی!!!
دختر : چرا .من اونجا نبودم که ازت حمایت کنم جلوی کسی‌ که باعث ناراحتیت شد...
به سلامتی همچین دخترایی

نوشته شده در یک شنبه 22 بهمن 1386برچسب:,ساعت 20:46 توسط حسین مقدسی| |

من عاشقانه هایم را روی همین دیوار مجازی می نویسم !

از لج تو . . .  از لج خودم . . .

که حاضر نبودیم یک بار این ها را واقعی به هم بگوییم !

جـــانبــــازٍ چند درصـــد است ؟
او که در حادثه ی عـــشـــق ،
قــــــلب و غــــرور خود را از دست داده است ؟

آدمی غــــــرورش را خیلی زیاد،

شاید بیشتر از تمـــــــام داشتــه هــــایــش- دوست می دارد،

حالا ببین اگر خودش، غـــــــرورش را بـــه خـــــاطــــر تـــــو، نادیده بگیرد،

چه قدر دوســتت دارد !

و این را بِفهــــــــــــم آدمیــــــــــزاد

محکم تر از آنم که برای تنها نبودنم؛
آنچه را که اسمش را غرور گذاشته ام
برایت به زمین بکوبم ...
احساس من قیمتی داشت؛
که تو برای پرداخت آن فقیر بودی ...

دیـگـــر نه اشـکـــهایم را خــواهـی دیــد
نه التـــمـاس هـــایم را
و نه احســـاســاتِ ایــن دلِ لـعـنـتـی را…
به جـــایِ آن احســـاسی که کُـــشـتـی
درخـتـی از غــــرور کـاشـتم...

رُخ به رُخ که شدیم
مــن مات شدم و تــو ...
چون پادشاهی که از اینگونه فتحهــا زیاد دیده است
بی اهمیتـــــــ رد شدی ...

 

نوشته شده در یک شنبه 22 بهمن 1391برچسب:,ساعت 20:34 توسط حسین مقدسی| |

آره از همون اول.

مرحبا آفزین

 

مغرور احساسم شدی ، گذشتی از رو گریه هام

لعنت به لحظه هایی که ، تو همه چی بودی برام


گاهی دوست دارم بدون پک زدن

 فقط بنشینم و نگاه کنم که سیگارم چگونه میسوزد

 شاید آخر فهمیدم چه لذتی میبری از تماشای سوختن من

 

قرار نیست که همیشه من خوش باشم …

 دیروز من خوش بودم از اینکه در کنارت بودم …

 امروز دیگری خوش است برای با تو بودن …

 و فردا یکی دیگر…

 از تلاش دست نکش عزیزم که چشم ملتی به توست …

 تو می تونی …

 

 

 

ودر آخر؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

برای خیانت ، هزار راه هست
اما هیچ کدام به اندازه تظاهر به دوست داشتن کثیف نیست !

نوشته شده در چهار شنبه 18 بهمن 1386برچسب:وای بر تو,ساعت 1:8 توسط حسین مقدسی| |

اس ام اس سنگین گور ب گور

ادامه...........


ادامه مطلب
نوشته شده در جمعه 6 بهمن 1391برچسب:,ساعت 23:13 توسط حسین مقدسی| |

 

نیاز که تو باشی ، تمام من میشود “نیازمندیها”
.
.
زندگی بوسه ایست که از لبان تو پر میکشد …
.
.
دنیا فهمید خیلی حقیر است وقتی گفتم : یک موی تو را به او نمیدهم …
.
.
افکار عاشقانه ام را جمع که میکنم ، دسته گلی می شود شبیه تـــو برای تـــو …
.
.
بوسیدن تو تنها تکراریست که تکراری نمی شود …
.
.
آغوشت میتواند قشنگترین سرخط خبرها باشد وقتی تو میتوانی قشنگ ترین تیتر زندگی من باشی …
.
.
لحظه ی شیرینی که به تو دل بستم
از تو پرسیدم من : تو منی یا من تو ؟
و تو گفتی هر دو ، و به تو پیوستم
گفتم ای کاش پناهم باشی
همه جا و همه وقت تکیه گاهم باشی …
و تو گفتی هستم ؛ تا نفس هست کنارت هستم …
.
.
به خواب می روند مثل من ، تمام ساعت های جهان ، میان بازوان تــــو …

 

نوشته شده در 22 دی 1391برچسب:به خواب می روند مثل من , تمام ساعت های جهان , میان بازوان تــــو …,ساعت 22:33 توسط حسین مقدسی| |

 

به سلامتی اونایی که هم دل دارن و هم معرفت اما کسی رو ندارن !
.
.
.
به سلامتی هر کی‌ درد داره و هر چی‌ درد داره !
و بیشتر به سلامتیه اونایی که دردشون دوا نداره ، غم و غصشون شفا نداره !
.
.
.
به سلامتیه خونمون ایران ، که هیچ جا خونه خود آدم نمیشه …
.
.
.
به سلامتی اونی که سیگار نمیکشه چون یه عمره داره از زندگی میکشه !
.
.
.
به سلامتیه مورچه ها که هرچی پیدا کنن رفیقاشونو خبر میکنن !
.

 

نوشته شده در 22 دی 1391برچسب:به سلامتیه مورچه ها که هرچی پیدا کنن رفیقاشونو خبر میکنن ,ساعت 22:33 توسط حسین مقدسی| |

 

از “خوب” به “بد” رفتن به فاصله لذت پریدن از یک “نهر باریک” است اما برای برگشتن ، باید از اقیانوس گذشت …
.
.
از جنگ بدتر هم هست : کسی که چیزی ندارد تا برایش بجنگد …
.
.
کاری کن که حرف مفت دیگران برایشان گران تمام شود !
.
.
وقتی دنبال آرزوهایت میری ، مدام به کوله پشتیت نگاه بنداز که مبادا سوراخ باشه و چیزایی که امروز داری بشه آرزوی فردات !!!
.
.
لحظه ها عریانند !
به تن لحظه خود ، جامه اندوه مپوشان هرگز !!!
.
.
میدانم که فردایی هست اما نمیدانم که فردا هستم یا نه …
.
.
اگه از کیفیت کسی که روش زوم کردی راضی نیستی ، قبل از متاسف شدن یه کوچولو هم به فکر ارتقای لنزهای خودت باش …
.
.
زندگی به من آموخت هر چیز قیمتی دارد ؛ پنیر مجانی فقط در تله موش یافت می شود …

 

نوشته شده در 22 دی 1391برچسب:ز قیمتی دارد ؛ پنیر مجا,ساعت 22:33 توسط حسین مقدسی| |

 

هر وقت شک می کنم ؛ به عشق ، به خنده ، به مهر ، به گرما ، حتی به خاک …
هر وقت گم می کنم ؛ راهم را ، آسمان را ، حتی خودم را …
به مادرم نگاه می کنم …
.
.
به سلامتی کسی که کمرمو شکست ولی من هنوز دولا دولا دوسش دارم …
.
.
به سلامتی اونایی که هیچوقت نیستن اما یه لحظه هم فراموش نمیشن !
.
.
به سلامتی ۳ یار :
غــــــــــــــــــم
فَــــــــــــــــندک
ســــــــــــــــــیگار …
.
.
به سلامتی اونایی که قلبشون یه ویلای اختصاصی برای یه “نفره” نه یه هتل بی‌ ستاره برای هر “رهگذر” !
.
.
سلامتی کسی که “تصور” نبودنش ، تلخ ترین “واقعیت” زندگی آدمه …
.
.
به سلامتی عشق های قدیمی :
با اینکه خاک خوردن تو طاقچه دلمون ولی فراموش نشدن !


نوشته شده در 22 دی 1391برچسب:,ساعت 22:33 توسط حسین مقدسی| |

 

شکوه علفزار را در شکم گوسفند دیدم !
.
.
برای پولدارها زندگی «جاری» است و برای بی پول ها «زن بابا» !
.
.
لب هایم آلزایمر گرفته و لبخند را فراموش کرده است !
.
.
چون عرضی نیست ، مدام طــــــــول میدهیم !
.
.
چشمانش شور بود اما خودش بی نمک !
.
.
اگر حال بد باشد ، اتاق خواب که بدتر است !
.
.
کاسه صبرم در برخورد با مشکلات شکست !
.
.
آنقدر دست روی دست گذاشت که پا روی دمش گذاشتند !

 

نوشته شده در 22 دی 1391برچسب:,ساعت 22:33 توسط حسین مقدسی| |

 

عکس تو
بر عکس تو
مدام در آغوش من است …
.
.
تاریکی این خانه مرا میبیند و من این خانه را بی تو همیشه تاریک میبینم …
.
.
دلم مثل دیواری می مونه که هنوز ایستاده ، با آجرهایی که تک تکشون شِکَستَن …
.
.
پشت این بغض ، بیدی لرزان نشسته که خیال میکرد با این “یادها” نمیلرزد …
.
.
دل شکسته را بند هم که بزنی ، بی فایده است ؛ هر کاری بکنی باز هم غم و غصه از ترک هایش چکه می کند !
.
.
پشیمان اند کفش هایم که این همه راه را ؛ راه آمدند با نیامدن هایت …
.
.
شیشه های شکسته تعویض می شوند …
پل های شکسته ، تعمیر …
آدم های شکسته ، فراموش !!!
.
.
چشم گذاشتم و تو رفتی ، اما تا همیشه شمردن شرط بازی نبود …
.
.
موی سپید ، نمی پوشانمت تا به بخت سیاهم ، همه معتقد شوند …

 

نوشته شده در 22 دی 1391برچسب:ت تا به بخت سی,ساعت 22:33 توسط حسین مقدسی| |

Design By : Mihantheme